سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جای پا

سلام به تمام دوستان عزیز و باحال
امروز می‏خوام یک داستان باحال و جالب براتون بنویسم
خوابی دیدم....
خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می‏زنم.
بر پهنه آسمان صحنه‏هایی از زندگی‏ام برق می‏زد.
در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم.یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا.
وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد.
به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگاه کردم.
متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی‏ام،فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است.
همچنین متوجه شدم که این در سخت‏ترین و غمگین‏ترین دوران زندی‏ام بوده است.
این واقعاً برایم ناراحت کننده بود و درباره‏اش از خدا سوال کردم:
خدایا،تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم،در تمام راه با من خواهی بود.
ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی‏ام،فقط یک جفت جای پا وجود داشت.
نمی‏فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر به تو نیاز داشتم،مرا تنها گذاشتی.
خدا پاسخ داد:بنده بسیار عزیزم،من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت.
اگر در آزمونها و رنجها،فقط یک جفت جای پا دیدی.
زمانی بود که تو را در آغوشم حمل می‏کردم
خوشتون اومد کیف کردین
راستی اگر مایل بودید تا این داستان را به صورت انگلیسی بخونید در نظرات بنویسید تا من انگلیسی این داستان را برای شما دوستان عزیز بنویسم
اوقات خوشی را براتون آرزو می‏کنم
خدانگهدار


نمایشگاه

سلام
دیروز از طرف مدرسه رفته بودیم نمایشگاه یا بهتره بگم تهران گردی چون رانندمون اصلا خیابونها را بلد نبود ولی جاتون خالی یه سه دوری دوره تهران را زدیم و آخر از خیابان ورشو یا همان اراک سر در آوردیم البته نمایشگاه بزرگی نبود ولی به دیدنش می‏ارزید خوب همینم که از مدرسه ما کار رفته بود جای خوشحالی داشت البته باید اعتراف کنم پوسترهایی که از مدرسه دخترانه آورده بودند خیلی با حال بود
البته به دلیل کمبود جا کارهای من نرفتشهمشم تقصیر مدیر اونجا بود چون به مدیر ما زنگ زده بود و گفته بود کار کم بفرستید چون نمایشگاه جا ندارد!!!
راستی این نمایشگاه هنرستان هنرهای تجسمی پسران و دختران تهران و کرج بود.
این نمایشگاه دیروز افتتاح شد و چهارشنبه هفته آینده هم اختتامیه هست که باز ما میریم چون مدرسه ما اول شد

این شعر را هم بی‏ربطه ولی چون خوشم اومد نوشتم:

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم ‏خاکبقیشابلدنیستم
موفق باشید
خدانگهدار


اشک مهتاب

سلامی به گرمی افتاب و به درخشندگی مهتاب پیشکش به تمام دوستان عزیز
به خاطر تاخیر چند روزه مرا ببخشید
دیروز  از یکی از همکلاسیهام یک کتاب شعر گرفتم به نام اشک مهتاب البته خیلی این کتاب خیلی قدیمیه چاپ اولش مال سال1347 است ولی این کتاب الان چاب یازدهمش است
اسم شاعر این کتاب مهدی سهیلی است که کتاب را تقدیم به پدر و مادرش کرده و در تقدیم نامه هم اینجور نوشته
تقدیم
به:زهره و مشتری گمشده‏ام.
به:دو ستارهی غروب کردهام.
به:دو محراب دلم.
به:دو عبادتگاه جانم.
به:خورشید و ماهی که از آسمان عمرم رو بمغرب نهادند ولی هنوز ویران دلم بیادشان چون آتشکده‏ای متروک است.
به:دو شمعی که خاموش شدند و شبستان جانم را برای همیشه تاریک شدند.
به:شادروان پدرم که در بیست و نهم دیماه1341شمع جانش بسردی گرایید.
و به:نازنین مادر در خاک خفته‏ام که بیستم مهر ماه1346 مهر از من برگرفت.
اگر این کتاب را گیر آوردید یک نگاهی بش بندازید بد نیست.
موفق باشد تا بعد


تفریحات سالم

سلام
جاتون خالی امروز مدرسه خوش گذشت دو زنگ اول که معلم نیومده بود و خود مدرسمون مراسم عزاداری راه انداخته بود رفتیم اونجا یکم سینه زدیم و اومدیم بیرون(از نمازخونه) بعدشم معلم اومد و یکم حرف زد و بعد از یک ساعت تعطیل شدیم.
اومدیم سوار تاکسی شدیم راننده تاکسی نوار نوحه گذاشته بود و بعدش دوست منا جو گرفت گفت صداشا زیاد کن ما که عقب بودیم و من گوشم کر شدباید داد می‏زدیم تا صدای همدیگر را میشنیدیم.
شنبه هم که یکی از دوستام غذا میده گفت براتون می‏ذارم کنار
حالا امروز شاید برم سراغ اون یکی دوستم تا با هم بریم یه دسته‏ای حالشا ببریم
بالاخره این مراسم برای جوانها یه جور تفریحهاونم از نوع سالم 
امیدوارم این سه روز تعطیلات بتون خوش بگذره هر جاییم که رفتین جای مارا خالی کنید
راستی امروز مدیرمونم زد تو حالمون و گفت باید هفته دوم و سوم عید را بیاید مدره من که فکر نکنم اینجوری بشهبعدشم گفت تازه بعد از اینهمه وقت دوشنبه بیاید کارنامه بگیرید من که موقع کارنامه گرفتن اینجوری میشم
فعلا خداحافظ.


پیامی از امام علی علیه السلام

سلام
دوستان عزیز ماه محرم را به شما تسلیت عرض می‏کنم
گفتم فرصت خوبیه در این ایام یک پیام از امام علی(ع)بگم:
ای مردم!در آبادی خانه‏های آخرتتان که برای رفتن به آنها تشویق و دعوت ‏شده‏ایدبشتابید و با شکیبایی به طاعت و دوری از معصیت بپردازید تا نعمتهای پروردگار را برخود تمام گردانید زیرا فردایی که مرگ همراه دارد،به امروز نزدیک است.ساعتهای روز چه زود می‏گذرد!و روزها چه تند ره بسوی ماه می‏سپرند!و ما‏هها چه با شتاب سالی می‏شود!و سالها چه پشت سر هم می‏ایند و می‏روند!
تا دمی از عمرتان باقی مانده است به پرستش خدا و کارهای نیک بپردازید،و از مرگ ناگهانی که به سراغتان می‏اید بترسید،زیرا رزق از دست رفته را می‏توان دوباره به دست آورد،اما عمر گذشته را هرگز نمی‏توان تجدید کرد.*
التماس دعا
خدا نگهدارتون
__________________________________
*نهج البلاغه


و حالا ادامه داستان........

سلام
دیروز داستانی در مورد پاسکال نوشتم امروز ادامه ان را می‏نویسم
وقتی که دچار بیماری شدید شد،مهربانی او نسبت به فقرا افزون گشت.
سه ماه پیش از مرگش،هنگامی که از کلیسا برمی‏گشت،دختری را دید که از او کمک می‏خواست.
این دختر،پدر خود را ازدست داده بودو مادرش به خانه سالمندان رفته بود.
پاسکال او را به دست کشیش سپرد و هزینه زندگی او را خود به عهده گرفت.
او سپس،خانواده بینوایی را پذیرفت و اتاق گرم و مناسبی در اختیا آنها گذاشت.
یکی از افراد این خانواده،به مرض آبله مبتلا گشت.
پاسکال به جای اینکه مریض را به بیمارستان روانه کند،ترجیح داد برای راحتی مریض،خانه خود را ترک گوید ودر خانه خواهرش سکونت نماید.
هنگام مرگ از پزشکان خواهش کرد،بیمار فقیری را به اتاقش‏ بیاورند تا همان طور که خودش را درمان می‏کند،در مداوای او نیز مراقبت نماید.
سپس دستور داد خودش را در بیمارستانم علاج ناپذیران بستری نمایند،تا در میان فقرا جان بسپار.
این بود شرح مختصری در مورد پاسکال امیدوارم خوشتون آمده باشد.
امروزم که دبیرستان ها تعطیل است ولی متاسفانه من به دلیل قطعی گاز که همش در خانه هستم به یک قندیل گنده تبدیل شدم
تا بعد خداحافظ


خداپرست حقیقی

سلام
دوستان عزیز امیدوارم تعطیلات خوبی را پشت سر گذاشته باشید به من که این چند روز خوش گذشت.
دیروز داشتم کتاب حکایتها و لطیفه‏ها جلد سومش را می‏خوندم که به یک داستان از پاسکال رسیدم که برای من جالب بود گفتم بیام اینجا بنویسم که شما هم بخونید
در شرح حال پاسکال دانشمند اروپایی آوردهاند:
در اغاز جوانی بر اثر خرافات کلیسا هیچ گاه فرصت نیافته بود درباره خدای جهان آفرین بیندیشد.
روزی با کالسکه‏ای به سوی مقصدی می‏رفت. اسبهای کالسکه از مسیر منحرف شده و پاسکال جوان را به قعر درُه پرتاب نمود.
شدت حادثه به قدری عجیب بود که پاسکال با خود اندیشید که اگر همه کارهای عالم بر مبنای قوانین طبیعی محض باشد،او نمی‏بایست در این حادثه زنده مانده باشد،و نتیجه گرفت که دست قدرتمندتری از قوانین طبیعت و نیرویی ناپیدا باید بر این جهان حکمفرما باشد. از آن روز به بعد،او یک‏  خداپرست حقیقی شد.
او تمام کارهای علمی خود را ترک کرد و در معبدی به عبادت خدا
و دستگیری مستمندان و بیماران و محرومان جامعه مشغول شد‍؛تا انجا که خانه خود را ترک گفت،و مستخدمین را رها نمود وتمام وقت به خدمت بیچارگان درامد.
امیدوارم خوشتان آمده باشد.
ادامه داستان تا بعد....... 


قحطی پارو

سلام
وای‏ی‏ی‏ی‏ی‏ی‏ی چه برفی داره میاد من که خیلی خوشحالم چون هم برف داره میاد هم چون تعطیلم
امروز صبح ساعت 7 پاشدم که برم مدرسه اخبار کانال 6 را که گرفتم هیچ چیز در مورد تعطیلی نگفت خلاصه ما هم شال و کلاه کردیم و راه افتادیم و دم در گاراگاه بازیم گل کرد و خط کش در اوردم و اندازه برف را گرفتم و حدود30cmبود خط کش را تو کیفم گذاشتم و به راه افتادم بعد از حدود 1 دقیقه متوجه شدم که غیر از من و برادرم هیچ کسی در خیابان یافت نمی‏شود وقتی به هنرستان نزدیک خونمون رسیدم دیدم که بسته است منا میگی یک جورایی بال در اوردم چون تابحال در دبیرستان تعطیل نشده‏بودم
همان جا حدود 10 دقیقه برف بازی کردیم و به خونه برگشتیم  بعد از حدود 2ساعت گفتم برم 1گشتی بزنم که گشتم زهرمار شد چون وقتی برگشتم خونه همسایمون گفت برو 1 پارو بخر تا پشت‏بام را پارو کنیم منم اگه می‏گفتم نه که نمی‏شد چون خودمون طبقه اخر هستیم و به قولی به نفعمون بود خلاصه من هم تو خیابون ها به راه افتادم و هر چی جوب و چاله بود افتادم توش و از هر کی پارو به دست بود ادرس مغازه گرفتم اخه من که تابحال پارو نخریده بودم خلاصه اخرشم دست از پا درازتر برگشتم خونه.‏
البته الان همسایمون با بیل داره برف هارو میریزه تو حیاط
خلاصه امیدوارم تعطیلی بتون خوش بگذره شنیدم که اینجا دانشگاه هم تعطیله و برف بازی هم رونق گرفته.
موفق باشید خدانگهدار

ویروسbobax

             توجه     توجه
سلام
این روزها بازار ویروسها و کرمها خیلی داغ است داغترم شد و ویروسwin32.bobax(یا همانsymantec‏نا امن)به بازار امد البته شاید خیلی جدید نباشد ولی بد نیست از معایب این ویروس بدانید.
این کرم هر چند وقت ممکن است روی انواع ویندوزها اجرا شود ولی فقط ویندوز xpرا هدف قرار می‏دهد وبرای ان ایجاد مشکل می‏کند.این ویروس پس از اجرا خود را با یک نام تصادفی و با پسوندexeدر شاخه ویندوز کامپیوتر کپی می‏کند.چند مقدار ریجستری را تغییر می‏دهد و محتویات شاخهtempویندوز را پاک می‏کند ویکdllفایل با پسوندtmpدر این شاخه می‏سازد که شامل قسمت اصلی این کرم می‏شود.این ویروس ممکن است باعث از کار افتادگیexplorerشود.
همچنین با انتقال به شبکه کارهای مخرب دیگری هم انجام می‏دهد برای رفع این مشکل باید ویندوز خود را به روز کنید و سپس سیستم را ویروس یابی کنید.اگر هنگام اتصال به شبکه رایانهreset‏می‏شود،منوی‏runدستورshutdown-i‏را اجرا کنید.
تا بعد......
----------------------------------------------------------------
برای اطلاعات بیشتر می‏توانید عبارت‏symantecwin32.bobaxراجستجو کنید
----------------  
                                                   

یا برف یا....

سلام
دیروز از صبح تا شب اینجا داشت برف می‏امد امروزم که کلی برف نشسته دبستان‏ها هم که تعطیل شدن( این که عادی) من که عاشق برف و برف بازی و زمستان هستم البته من با ادم برفی ساختن میانه خوبی ندارم چون کار بیهوده‏ای اما متاسفانه چون مریض شدم نمی‏تونم برف بازی  بکنمبه خاطر همین مدرسه هم نرتم.
مطمن هستم اگه مدرسه می‏رفتم یه برف بازی درست و حسابی می‏کردم .
نمی‏دونم با این حالم امشب می‏تونم برم کنسرت دوستم یا نه امیدوارم که بتونم برم،شما هم برام دعا کنید که زودتر خوب شم راستی روز خانواده را به همه شما تبریک عرض می‏کنم و برای همگی شما و همه خانواده‏ها ارزوی سلامتی میکنم.
موفق باشید
خدانگهدار